32- اندر این روزای زندگی

امروز بد زده به سرم که بنویسم

از همه چی از همه جا میاد تو ذهنم و همشو مینویسم

اول از همه از کوه بگم که یه بار تو این مدت رفتم کوه  - اورین / خوی - 95/03/07   مسر عالی بود جایی که رفته بودیم رو خیلی تعریفش رو شنیده بود و دلم میخواست برم وگرنه اصلا با این گروه نمیرفتم و چون همایش سراسری بو بیشتر مشتاق بودم برم

از کل کشور اومده بودن - درسته این همایش ها فقط و فقط تخریب محیط زیست هست و هیچ فایده دیگه ای نداره _ ولی باز خوب بود

من خودم از دیدن این همه کوهنورد و طبیعت گرد یه جا خوشم میاد دیگه به باقی مسائل کاری ندارم

اون روز با بقیه کوهنوردی ها فرق داشت - هوا و طبیعت و دوستا عالی بودن ولی سر گروه و یکی دوتا از هم گروهی ها خیلی خیلی ... بی خیال

با خوب و بداش  برنامه خوبی بود من و دوستم سعی کردیم به خودمون خوش بگذرونیم وتا جایی که بتونیم به هیچ چیز توجه نکنیم

ولی متفاوت از برنامه های همیشگی بود چون هم گروه فرق داشت و هم سرگروه

و اون برنامه شد آخرین برنامه اون گروه و به خاطر یه حرفا و یه رفتارا و یه کارای سرگروه اون گروه منحل شد و ماهم که مجبوری تو اون گروه بودیم از خدا خواسته از گروه جدا شدیم

حالا ببینیم تا آخر ماه رمضون چه تصمیمی میگیریم برا کوه  رفتنمون

و از کار و دفتر

مدیر مجبور شد یه کاری رو که تو این سه سال نکرده بود رو بکنه و اومد و کاراش رو انجام داد و رفت

واقعا بعضی کارا و کاغذبازی های اداره ها مسخره بازیه   مدیر اومده کاراشو انجام داده قبلش من رفتم گفتم چه مدارکی لازمه بدین ببرم بدم مدیر امضا کنه یه سری فرم دادن ... تاکید کردم که مدیرم یکبار رو به زور میاداگه میشه هرچی هست رو بدین گفتن همینا هستن

آوردم دادم رفته کارارو کرده بعد که قرار شده من برم دنبال بقیه کارا یه فرم داده میگه اینو بده مدیرت امضا کنه

میگم مدیرم اینجا نیست چرا اون روز که اومده بود ندادین امضا کنه میگه ما چه میدونستیم مدیرت اینجا نیست میگم میدونستین که باید ایشون امضا کنن میگه که چی بشه

میگم بفرستم امضا کنه فکس کنه براتون میشه - میگه نه باید امضا و مهر اصلی باشه میگم پدرت خوب مادرت خوب مدیر رفته معلوم نیست فردا میاد یا یکسال دیگه میگه نمیشه

یعنی میخواستم خفه ش کنم , میگم پس همون موقع میدادین دیگهههههه

برگشته میگه باشه حالا یه کاریش میکنم بگو امضا کنه فکس کنه یعنی اگه کارم پیشش لنگ نبود یه جوابی بهش میدادم

الانم یک هفته هست هر روز به مدیر میگم اون برگه رو امضا کن یه روز میگه فرم رو به من ندادن یه رو ز میگه چی هست یه رو زمیگه الان امضا میکنم

ولی هنوز امضا نکرده --- منم زدم به سیم آخر و منتظرم امروز بیاد دفتر تا زن بزنم  بی تعارف حرفمو بزنم اگه بگه امضا نمیکنم منم میگم منم دیگه نمیام لطفا تشریف بیارین برا تصفیه و تحویل گرفتن دفتر

ناشکری نمیکنم کارم خوبه راضیم و دوستش دارم  ولی مدیرم جدیدا خیلی اذیت میکنه  تا اینجا من اصلا هیچ حرفی نزدم و هیچ اعتراضی نکردن

و به اینجا رسیدن دفتر رو همش از خودش میدونه ولی اینبار حتما بهش میگم که اینهمه هم از خودتون راضی نباشین منم اینجا نقش داشتم همیشه با ارباب رجوع بهترین رفتار رو کردم که هیچ اعتراضی به گوشتون نرسیده - همیشه به موقع اومدم و رفتم همیشه موقع تاخیر حتی نیم ساعت بهتون خبر دادم - خودتون که اینجا نبودین همه کارایی رو که لازم بود شما برین دنبالش من رفتم و همه واریزی ها رو انجام دادم که بعد حساب میکنیم این بعدا حتی یکسال هم طول کشیده و من هیچ اعتراضی نکردم

مرخصی هم که خدا رو شکر حتی چند ماه یکبارم نرفتم  تا جایی که یکی از همکارا گفتن که تو مرخصی نمیری همیشه اینجایی!!!!!

حقوق هم که حرفشو نزنم خیلی سنگین ترم

من همه این کارارو کردم نه به خاطر اینکه لنگ حقوقش بودم نه

دلیل اصلی من تو این کار بودن اولین و آخرینش محیط کارش هست ارباب رجوعی که باهاش سرو کار دارم و کاری که انجام میدم و اگه دفترمون رو از اینجا ببرن به یه جایی با کیفیت کمتر از اینجا حتما دیگه نمیام

ماه رمضونم میگذره  خوب بوده و چیزی بیشتر از خوب - حالم خوبه اصلا خبری از گرسنگی و تشنگی و خستگی نیست

خدارو شکر به خاطر این توانایی

امروز اضافه شد

مدیر بالاخره اون برگه رو امضا کرد و فرستاد

امروز رانندگی قبول شدم شهری رو

و بازم ممنونم خدا جونم به خاطر همه و همه چیز

خدا جونم بازم یه خواهش یکی که خودت میدونی کی و چی هست فعلا نمیدونم حرف حسابش چیه رو خواهش میکنم ازم دورش کن. هرجور صلاحم هست برام اتفاق بیفته