57- روز آخر

امروز آخرین روز کاریه 96

کارم تموم شده منتظرم یه نفر مدارک و بیاره که مجبور نشم فردا بیام

شنبه رکورد زدم تو دیر رفتن تا 7.30 شب اینجا بودم 8 رسیدم خونه

یکشنبه هم 6 رسیدم خونه

امروز کارم تموم بود که زنگ زدن موندم والان همه چی تموم شد ساعت 5 هس دارم میرم

دارم میرم

تو این دوسه روز دعواهای بی سابقه هم داشتم اینجا

امروز صبح یه شاخه گل یه عزیز بهم آورد شارژ بودم و سرحال


56- دفتر

پارسال همین موقع ها یکی اومد پاسش رو نیاورده بود با زبون ریختن و خودشو به بچه مثبت زدن راضیم کرد که مدارک رو صادر کنم و فرداش برام فکس کنه چون سابقه داشت و پاسش عوض نشده بود زدم و ازش قول گرفتم که حتما برام فکس یا ایمیل کنه

فرداش شد خبری نشد پس فردا و ... چند روز گذشت زنگ زدم داداش چی شد پس

گفت وای یادم رفته بود الان میفرستم  الان فرستادنش باز چند روزی طول کشید ی فکسی فرستاد که کمی از سیاه روشن تر بود هیچیش مشخص نبود دوباره زنگ زدم که این ناخوانا هست لطف کن کپی خوانا بگیر از رو کپی فکس کن گفت باشه و دیگه خبری نشد

تو این همه مدت عید شده بود دیگه و همه اینا بعد عید اتفاق افتاد من هرچی به این  زنگ زدم آقا رد تماس داد بیشتر هم افتاده بودم رو دور لج که یعنی چی گفتی من کاررو انجام دادم الان خودتو میزنی اون راه

دیگه جواب نداد و من بی خیال شدم گفتم یه روزی میاد از اینجا رد میشه

و اون روز امروز اول صبح بود طرف اومد خیلی شک و پیک گفت تمدید میخوام گفتم مدارک رو لطف کنید تا مدارک رو داد دیدم بعلهههه  خودشهههه

و زود پاسش رو گذاشت رو میز

گفتم انگار امسال تکمیل اومدین گفت چطور

گفتم شما یادتون میره چون کارتون انجام شده بود ولی من یادم نرفته پارسال قرار شد برام فکس بزنین که ... زدین

از هر دری وارد شد که من فرستادم نمیدونم من دادم فلان جا دید با جزئیات تمام یادمه چی به چیه

گفت خانوم شما چرا همه چی یادتونه بعضی وقتا آدم ریست میزنه و بعضی چیزارو فراموش میکنه

گفتم اون آقایونن که چیزی که به نفعشون نباشه رو یادشون میره خانوما هیچی یادشون نمیره

خلاصه که دید از دستش عصبیم مدارک رو داد عین بچه ای که ترسیده باشه رفت وایستاد یه گوشه سالن تا کارش تموم بشه

موقع رفتن گفت سعی کن بعضی وقتا ریست کنی منم گفتم شمام سعی کنین همیشه خوش قول باشین


55-...

دیروز روز خوبی بود

با یکی قرار داشتم زنگ زدم همکار بالایی که یه نیم ساعت میرم بیرون و بیام گفت برو

تا خواستم زنگ بزنم آژانس ارباب رجوع اومد گفتم کارشو انجام بدم و سریع برم

وقتی عجله دارم از زمین و زمان مشکل پیش میاد

تند تند کاررو کردم اومدم پرس کنم کاغذ دفترچه سوخت یکبار قبلا اینجوری شد اونم وقتی که دستگاه کاملا داغ بود و از صبح یکسره کار کرده بود نه دیروز که سرد سرد بود در حدی بود که پرس نشده بود ولی سوخت دیگه!!!!!!!!!!! تا زنگ بزم به کارشناس و توضیحات وراهشو بگه من درستش کنم دیر شد حالا وسطش یه نفر دیگه هم اومد اون مدارکش ناقص بود پیچوندمش

به دوستم گفتم بیا اینجا دیر شد نمیتونم بیام 

از دوستی که یرا اولین بار اومده بود و قرار گذاشته بودیم در دفتر با کمترین امکانات پذیرایی شد (خدای خجالت کشیدم )

آخر وقت دو نفر اومد مدارک یکیش اشتباه شده بود فرستادم درستشون کنن که اون یکی قسمت تعطیل شده بود 

کار اون یکی رو انجام میدادم وسطش یه کلمه  گفتم  خیلی دیر اومدین کارش تموم شده بود مدارک رو دادم  که برن دوستم زنگ زد سرویس نمیای گفتم نمیرسم تا جمع و جور کنم دیر میشه برین شما

وسایلمو جمع کردم که برم دیدم طرف تو سالن هست گفت منتظر بودم که اگه به سرویس نرسین یا خودم ببرمتون یا آژانس بگیرم براتون هرچی اصرار کردم نه میرم خودم گفت نه من راضی نمیشم

بعضیا ذاتن بامعرفت و با شخصیتن نه به خاطر آژانس گرفتنش به خاطر اینکه خودش رو نزد به اون راه که به من چه خودش بره

میتونست بره و من چون قبل تعطیلیم کارشو قبول کرده بودم دیگه نگفتم دیرم شد و نمیخواستمم بگم



حقوق که به موقع نیاد تو حساب مزه ... میده

ناشکر نیستم ولی اون ذوق رو ندارم برا حقوقم مزه پول به موقع یه چیز دیگه س

به برادر کوچیکه صبح زنگ زدم که حقوق ندادین باز  گفت صبر کن الان حلش میکنم

گفتم اگه ممکنه با بقیه همکارا همزمان بدین گفت باشه ببینم چی میشه

خدایا شکرت 

خدا جونم اگه اون چیزایی که میخوام  به صلاحمه رو بهم بده