55-...

دیروز روز خوبی بود

با یکی قرار داشتم زنگ زدم همکار بالایی که یه نیم ساعت میرم بیرون و بیام گفت برو

تا خواستم زنگ بزنم آژانس ارباب رجوع اومد گفتم کارشو انجام بدم و سریع برم

وقتی عجله دارم از زمین و زمان مشکل پیش میاد

تند تند کاررو کردم اومدم پرس کنم کاغذ دفترچه سوخت یکبار قبلا اینجوری شد اونم وقتی که دستگاه کاملا داغ بود و از صبح یکسره کار کرده بود نه دیروز که سرد سرد بود در حدی بود که پرس نشده بود ولی سوخت دیگه!!!!!!!!!!! تا زنگ بزم به کارشناس و توضیحات وراهشو بگه من درستش کنم دیر شد حالا وسطش یه نفر دیگه هم اومد اون مدارکش ناقص بود پیچوندمش

به دوستم گفتم بیا اینجا دیر شد نمیتونم بیام 

از دوستی که یرا اولین بار اومده بود و قرار گذاشته بودیم در دفتر با کمترین امکانات پذیرایی شد (خدای خجالت کشیدم )

آخر وقت دو نفر اومد مدارک یکیش اشتباه شده بود فرستادم درستشون کنن که اون یکی قسمت تعطیل شده بود 

کار اون یکی رو انجام میدادم وسطش یه کلمه  گفتم  خیلی دیر اومدین کارش تموم شده بود مدارک رو دادم  که برن دوستم زنگ زد سرویس نمیای گفتم نمیرسم تا جمع و جور کنم دیر میشه برین شما

وسایلمو جمع کردم که برم دیدم طرف تو سالن هست گفت منتظر بودم که اگه به سرویس نرسین یا خودم ببرمتون یا آژانس بگیرم براتون هرچی اصرار کردم نه میرم خودم گفت نه من راضی نمیشم

بعضیا ذاتن بامعرفت و با شخصیتن نه به خاطر آژانس گرفتنش به خاطر اینکه خودش رو نزد به اون راه که به من چه خودش بره

میتونست بره و من چون قبل تعطیلیم کارشو قبول کرده بودم دیگه نگفتم دیرم شد و نمیخواستمم بگم



حقوق که به موقع نیاد تو حساب مزه ... میده

ناشکر نیستم ولی اون ذوق رو ندارم برا حقوقم مزه پول به موقع یه چیز دیگه س

به برادر کوچیکه صبح زنگ زدم که حقوق ندادین باز  گفت صبر کن الان حلش میکنم

گفتم اگه ممکنه با بقیه همکارا همزمان بدین گفت باشه ببینم چی میشه

خدایا شکرت 

خدا جونم اگه اون چیزایی که میخوام  به صلاحمه رو بهم بده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد