26 یک شب نشینی عالی

دیشب یه هم شب نشینی  یا بگم کرسی نشینی عالی داشتیم

دایی ها زندایی ها و بچه ها 

داداشم آورده کرسی زغالی گذاشته به یه بخاری هیزمی تو اتاقش

زندایی های مامانم گفته بودن یه شب میایم و دیشب اومدن

از این خانواده خیلی خوشم میاد خیلی روحیه عالی دارن مخصوصا وقتی جایی میرن  همیشه سعی میکنن خوش بگذره و خداییش هم خوش میگذره

دیشب کلی خوش گذشت با خاطراتی که دایی هام و داداشم از دوران مدرسه شون تعریف کردن

دو سه جلسه هست یه ورزشی رو شروع کردم خوب پیش میرم انگاری همه تشویقم میکنن

ولی همه دستام به خاطر ضربه کبود شده ولی خوشم میاد از این درد و قوی شدن دستام  آخه دستام خیلی ضعیفن دارم سعی میکنم قویترشون کنم که میدونم میشود


ای بابا کلی حرف هستا ولی باز نوشتنم نمیاد...


نظرات 1 + ارسال نظر
آنیتا سه‌شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 16:41 http://anivamilad.blogfa.com

وایییی کرسی خیلییی ذوق دارممم.تنبل شدیااااا دیر به دیر میای سایه حواست هست ؟؟؟

کوه که نمیرم حس میکنم هیچی برام جالب نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد